رشد اقتصادی

  • 2021-03-6

در حالی که تمام تلاش ها برای پیروی از قوانین سبک استناد انجام شده است، ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد. لطفاً در صورت داشتن هر گونه سؤال به کتابچه راهنمای سبک مناسب یا منابع دیگر مراجعه کنید.

ویراستاران ما آنچه را که ارسال کرده‌اید بررسی می‌کنند و تعیین می‌کنند که آیا مقاله را اصلاح کنید یا خیر.

در حالی که تمام تلاش ها برای پیروی از قوانین سبک استناد انجام شده است، ممکن است اختلافاتی وجود داشته باشد. لطفاً در صورت داشتن هر گونه سؤال به کتابچه راهنمای سبک مناسب یا منابع دیگر مراجعه کنید.

ویراستاران ما آنچه را که ارسال کرده‌اید بررسی می‌کنند و تعیین می‌کنند که آیا مقاله را اصلاح کنید یا خیر.

John Maynard Keynes

خلاصه ای از این موضوع را بخوانید

رشد اقتصادی، فرآیندی که طی آن ثروت یک کشور در طول زمان افزایش می‌یابد. اگرچه این اصطلاح اغلب در بحث عملکرد اقتصادی کوتاه مدت استفاده می شود، اما در زمینه تئوری اقتصادی به طور کلی به افزایش ثروت در یک دوره طولانی اشاره دارد.

رشد را می توان به بهترین وجه به عنوان یک فرآیند دگرگونی توصیف کرد. چه کسی اقتصادی را بررسی کند که در حال حاضر مدرن و صنعتی است یا اقتصادی در مرحله اولیه توسعه، متوجه می شود که روند رشد ناهموار و نامتعادل است. مورخان اقتصادی تلاش کرده‌اند تا نظریه‌ای درباره مراحلی ایجاد کنند که هر اقتصاد باید در حین رشد از آن عبور کند. نویسندگان اولیه، که به استعاره داده می‌شدند، اغلب بر شباهت بین ویژگی تکاملی توسعه اقتصادی و زندگی انسانی - به عنوان مثال، رشد، بلوغ، و انحطاط تأکید می‌کردند. نویسندگان بعدی، مانند کالین کلارک، اقتصاددان استرالیایی، بر تسلط بخش‌های مختلف یک اقتصاد در مراحل مختلف توسعه و نوسازی آن تأکید کرده‌اند. برای کلارک، توسعه فرآیندی است از تسلط متوالی توسط تولید اولیه (کشاورزی)، ثانویه (تولید) و ثالثه (تجارت و خدمات). برای اقتصاددان آمریکایی W. W. روستو، رشد از یک جامعه سنتی به یک جامعه انتقالی (که در آن پایه های رشد ایجاد می شود)، به جامعه "برگشت" (که در آن توسعه سرعت می گیرد)، به جامعه بالغ می رسد. تئوری های مختلفی برای توضیح حرکت از یک مرحله به مرحله دیگر ارائه شده است. کارآفرینی و سرمایه‌گذاری دو عاملی هستند که اغلب به عنوان حیاتی شناخته می‌شوند.

رشد اقتصادی معمولاً از توسعه اقتصادی متمایز می شود ، اصطلاح دوم به اقتصادهایی که نزدیک به سطح معیشت هستند محدود می شود. اصطلاح رشد اقتصادی برای اقتصادهایی که قبلاً در حال افزایش درآمد سرانه هستند ، اعمال می شود. در اصطلاحات شناسی Rostow رشد اقتصادی در جایی بین مرحله برخاستن و مرحله بلوغ آغاز می شود. یا از نظر کلارک ، بین مرحله تحت سلطه اولیه و مرحله تحت سلطه تولید ثانویه. برجسته ترین جنبه در چنین توسعه ، عموماً کاهش عظیم در نسبت نیروی کار شاغل در کشاورزی است. جنبه های دیگری از رشد وجود دارد. کاهش کشاورزی و افزایش صنعت و خدمات منجر به تمرکز جمعیت در شهرها شده است ، ابتدا در آنچه به عنوان "شهر اصلی" و بعداً در حومه توصیف شده است. در سالهای اولیه ، سرمایه گذاری ابزارهای عمومی (از جمله سرمایه گذاری در حمل و نقل) مهمتر از سرمایه گذاری تولید بود ، اما در طول رشد این رابطه معکوس شد. همچنین افزایش اهمیت کالاهای مصرفی با دوام در کل تولید شده است. در تجربه ایالات متحده ، نرخ رشد تولید کالاهای سرمایه در ابتدا از نرخ رشد کل تولید فراتر رفت ، اما بعداً این نیز برعکس شد. به همین ترتیب ، ساخت و سازهای تجاری یا هزینه های کارخانه در دوره قبلی به عنوان یک هدف از سرمایه گذاری در تجارت نسبت به دوره اخیر بسیار زیاد شد. این که آیا کشورهای دیگر در مراحل مشابه در رشد خود تجربه مشابهی را پشت سر خواهند گذاشت ، هنوز دیده نمی شود.

نرخ رشد مقایسه ای برای گروهی از کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که روند رشد چگونه نابرابر است. تا حدودی این ناهموار منعکس کننده ماهیت خارق العاده دوره 50-50 1913 است که شامل دو جنگ بزرگ و یک افسردگی شدید و طولانی است. تفاوت های قابل توجهی وجود دارد ، با این حال ، در نرخ رشد کشورهای مختلف بین دوره های 1870-1970 و 1950-73 و دوره از سال 1973دوره دوم و کندی قابل توجه نرخ رشد از دوره دوم به دوره فعلی. بسیاری از نویسندگان این موضوع را به رشد سریعتر سرمایه گذاری در تجارت در اواسط سه دوره نسبت داده اند.

میزان نسبتاً بالایی از رشد برای آلمان غربی ، ژاپن و ایتالیا در دوره پس از جنگ جهانی دوم ، بحث خوبی را برانگیخته است. غالباً استدلال می شود كه "شروع كنندگان دیر هنگام" می توانند سریعتر رشد كنند زیرا می توانند فناوری پیشرفته را از مبتدیان اولیه وام بگیرند. به این ترتیب آنها برخی از مراحل توسعه را که مبتدیان اولیه مجبور به حرکت در آن بودند ، جهش می دهند. این استدلال چیزی بیش از این ادعا نیست که مبتدیان دیر هنگام در دوره نوسازی به سرعت رشد می کنند. ایتالیا موفق به رشد سریع و در نتیجه نوسازی تا بعد از جنگ جهانی دوم نشد. به همراه ژاپن و آلمان نیز میزان زیادی از آسیب های جنگ را تجربه کردند. این اثری شبیه به شروع دیر است ، زیرا بهبودی از جنگ مستلزم ایجاد سهام سرمایه است که سایر موارد برابر است ، پیشرفته ترین فناوری را تجسم می کند و بنابراین تولید کننده تر است و رشد سریعتر را فراهم می کند. بخش دیگر این استدلال این ادعا است که مبتدیان اولیه در واقع از معرفی در جبهه گسترده ای که فناوری جدیدی که خودشان ایجاد کرده اند جلوگیری می کنند. به عنوان مثال ، بنگاه های کشوری که در اوایل صنعتی ممکن است از معرفی یک وسیله حمل و نقل مدرن تر و کارآمدتر در مقیاس گسترده جلوگیری کنند ، زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که سایر بنگاه های کار با انجام کارهای بارگیری و تخلیه کمکی نیز نوسازی شوند تا این تغییر سودآور باشدواد

در رابطه با این مسئله این است که آیا سطح درآمد سرانه و نرخ رشد آنها در اقتصادهای توسعه یافته در نهایت همگرا یا واگرایی خواهد شد. به عنوان مثال ، با توجه به درآمد سرانه از تولید کنندگان سریع مانند ایتالیایی ها و ژاپنی ها ، اقتصادهایی که قبلاً توسعه یافته اند ، مانند آمریکایی و انگلیس ، آیا نرخ رشد سابق کاهش می یابد؟اقتصاددانانی که در پاسخ مثبت پاسخ می دهند ، شباهت های موجود در الگوهای در حال تغییر تقاضا را با افزایش درآمد سرانه افزایش می دهند. این تأکید به نوبه خود حاکی از آن است که شانس کمتری برای وام گرفتن فناوری از رهبران صنعتی وجود دارد زیرا سطح درآمد مبتدیان فقید به افراد مرفه تر نزدیک می شوند. علاوه بر این ، افزایش درآمد سرانه در یک جامعه مرفه معمولاً با تغییر تقاضا به سمت خدمات همراه است. بنابراین ، بنابراین این استدلال پیش می رود ، تفاوت در سطح درآمد و نرخ رشد بین کشورها باید در نهایت به دلیل رشد کم در بهره وری در بخش خدمات ، باریک شود. شواهد بی نتیجه است. از یک طرف ، رشد تابعی از چیزی بیش از توانایی وام گرفتن آخرین فناوری است. از طرف دیگر ، مشخص نیست که بهره وری همیشه باید با سرعت کندتر در صنایع خدمات رشد کند.

یک جمعیت به سرعت در حال افزایش به وضوح یا یک مزیت یا یک ضرر برای رشد اقتصادی نیست. سیمون کوزنتس آمریکایی و سایر محققان ارتباط کمی بین نرخ رشد جمعیت و میزان رشد سرانه GNP پیدا کرده اند. برخی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد ، جمعیتی با جمعیت پایدار بوده اند. و در ایالات متحده ، جایی که میزان رشد جمعیت روند تاریخی رو به پایین نشان داده است ، میزان رشد سرانه GNP در طی قرن و نیم گذشته افزایش یافته است. یافته دیگر کوزنتس این است که در حالی که GNP سرانه در سال 1960 در ایالات متحده نسبت به هر کشور اروپایی به طور قابل توجهی بیشتر بود ، تفاوت معنی داری در نرخ رشد سرانه همه این کشورها در دوره 1840 تا 1960 به طور کلی وجود نداشت. نتیجه گیری این است که ایالات متحده از پایگاه سرانه بالاتر شروع شد. این ممکن است نتیجه منابع طبیعی برتر آن ، به ویژه زمین های بارور کشاورزی آن باشد.

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.