10 مرحله عاطفی در روانشناسی تجارت

  • 2021-11-4

مفهوم فرضیه بازار کارآمد بر این فرض استوار است که معامله گران منطقی هستند و برای به حداکثر رساندن سود خود و به حداقل رساندن زیان خود، بازارهایی را معامله می کنند. اما در واقعیت، معامله‌گران ترکیبی از عقلانیت و احساسات هستند، درست مانند هر انسان دیگری، حتی الگوریتم‌هایی که توسط معامله‌گران یا خود مؤسسات طراحی شده‌اند، به دلیل برنامه‌ریزی انجام شده توسط یک معامله‌گر کمی، مغرضانه است.

به عنوان یک انسان، نمی‌توانیم احساسات خود را به طور کامل سرکوب کنیم، اما می‌توانیم ببینیم که چگونه بر ایده‌ها و چشم‌اندازهای تجاری ما تأثیر می‌گذارد و نحوه واکنش ما به آن احساسات را تغییر می‌دهد. چارچوبی از روانشناسی بازار وجود دارد که هر تاجر و سرمایه گذار (اعم از معامله گران نهادی و خرده فروشی) را به صورت چرخه ای تحت تأثیر قرار می دهد، زیرا معامله گران پیشرفت می کنند یا دچار لغزش می شوند و این مجموعه ای از احساسات بر تصمیم گیری ما در بازارها تأثیر می گذارد. اگر بتوانیم این احساسات چرخه ای را درک کنیم، می توانیم واکنش خود را به فراز و نشیب های روانی تغییر دهیم.

10 مرحله از تجربه احساسات معامله گران:

1- امیدواری: این یک نگرش یا احساس مثبت است که باعث می‌شود معامله‌گر به دلیل امید غیرمنطقی به بازگشت قیمت‌ها در جهت مورد انتظار، معامله زیان‌دهی را حفظ کند. حتی زمانی که عقل سلیم یک معامله گر می گوید این امکان پذیر نیست. این یک اشتباه رایج توسط معامله گران تازه کار است.

2. خوش‌بینی: وقتی ایده‌ها، تحلیل‌ها و استراتژی‌های اولیه درباره بازار برای مدتی کار می‌کنند، بسیاری از معامله‌گران تازه کار شروع به فکر کردن به موفقیت می‌کنند و از مدیریت ریسک غفلت می‌کنند. اعتماد بیش از حد در فرآیند معاملات دست بالا را می گیرد. گاهی اوقات در نتیجه آنها ریسک های زیادی می کنند و بیش از حد معامله می کنند.

3. باور نادرست: این مرحله ای است که در آن یک معامله گر از موفقیت خود غافلگیر می شود و خودخواهانه رشد می کند، به این فکر می کند که به دلیل موفقیت اولیه بسیار کامل و باهوش است. مرحله ای که ما را اغوا می کند تا باورها و انتظارات نادرست را ایجاد کنیم. حتی تاجران با تجربه نیز در دام باورهای نادرست می افتند.

4. سرخوشی: قوی ترین احساس مثبتی که یک معامله گر پس از دیدن نتایج کوتاه مدت سودآور احساس می کند. این باعث می شود فکر کنیم که کسب درآمد در بازار بسیار آسان است و عامل خطر را به کلی فراموش می کنیم. در هنگام معامله، ریسک‌های بالا دیگر مشکلی نیست!این یک اوج احساسی برای معامله گران متوسط است.

5. عصبی بودن: در این مرحله، معامله گران زمانی شروع به عصبی شدن می کنند که برخی از معاملات آنها برخلاف انتظارات و باورهایشان حرکت می کند. چند باخت ثابت تحقق نیافته، که هرگز انتظارش را نداشتیم، ما را کمی نگران می کند. گاهی اوقات پیشنهاد بازنده به دلیل مدیریت نامناسب ریسک بزرگ خواهد بود.

6. ابطال: پس از یک دوره شکست، بسیاری از معامله گران ابتدا شروع به انکار می کنند و سپس به این واقعیت اذعان می کنند که ممکن است اقدامات آنها اشتباه باشد. باورها و انتظارات نادرست در این مرحله به چالش کشیده می شوند. برخی از معامله گران شروع به سرزنش بازارها یا دلالان برای اشتباهات خود می کنند. بسیاری در این مرحله شروع به پریدن از یک استراتژی به استراتژی دیگر می کنند.

7-ترور: تفکر منفی و افکار منفی ذهن یک معامله گر را به طور کامل تسخیر می کند. یک معامله گر شکسته ممکن است به این فکر کند که "هیچ چیز برای من کار نمی کند". به دلیل عدم اعتماد به توانایی های خود، بسیار آسان تر است که طعمه ارائه دهندگان راهنمایی و مشاوره شوید. اگر یک معامله گر نتواند در این مرحله از پس آن برآید، ممکن است بر زندگی شخصی و روابط او تأثیر بگذارد.

8. حواس‌پرتی: این مرحله‌ای است که معامله‌گر در مورد آنچه باید انجام دهد کاملاً خالی است و ناخودآگاه شروع به گرفتن موقعیت می‌کند تا به نقطه سربه‌سر برسد. تکنیک ها و روش های مختلف را فقط برای بازیابی پول از دست رفته خود امتحان می کند!باخت های قبلی او بر عملکرد فعلی او تأثیر می گذارد. ذهن یک معامله گر بدون اهداف یا وضوح مناسب کاملاً منحرف می شود.

9. وحشت زده: زمانی که هیچ ایده ای کار نمی کند، رویکردهای مبتنی بر شاخص نتیجه نمی دهند، نکات و توصیه ها هیچ نتیجه مثبتی را به همراه نمی آورند، بسیاری از معامله گران در معاملات کور یا معامله انتقامی شرکت می کنند - که منجر به ضررهای بیشتر می شود. یک معامله گر در این مرحله کاملاً وحشت زده می شود و در میانه راه رها می شود.

10. ناامیدی: بسیاری از معامله گران بدون هیچ امیدی از بازار خارج می شوند و دیگر هرگز نمی خواهند معامله کنند. این مرحله دقیقاً مخالف Hopefulness است و اغلب توسط معامله گران سطح متوسط تجربه می شود. معامله گر نسبت به توانایی های تصمیم گیری خود کاملاً ناامید می شود و علاقه ای به انجام معاملات بیشتر ندارد.

بسیاری از معامله گران مستعد این احساسات و اشتباهات روانی هستند. خودآگاهی کلید پیشرفت است. برخی از معامله گران برای رهایی از اشتباهات احساسی خود به راهنمایی و کمک خوب از سایر معامله گران حرفه ای نیاز دارند، چنین معامله گرانی باید یک مربی مناسب را انتخاب کنند. داشتن یک مربی همچنین می تواند منحنی یادگیری شما را کاهش دهد و به ما کمک می کند از اشتباهات بزرگ جلوگیری کنیم.

اگر بتوانیم روان‌شناسی بازار، عوامل احساسی‌مان را که بر توانایی‌های تصمیم‌گیری ما تأثیر می‌گذارند، درک کنیم و سپس بتوانیم واکنش خود را به آنها تغییر دهیم، با انجام آن، واقعاً می‌توانیم عملکرد بهتری در بازار داشته باشیم. اگر بتوانیم احساسات خود را درک کنیم، می توانیم تجارت خود را به خوبی مدیریت کنیم.

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.